English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (5824 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chief of protocol U رئیس تشریفات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Chief of protocol. Master of ceremonies. U رئیس تشریفات
Other Matches
protocol U پیش نویس معاهده
protocol U قرارداد
protocol U پیوند نامه
protocol U مقاوله نامه موافقت مقدماتی
protocol U پیش نویس سند
protocol U اداب ورسوم
protocol U تشریفات
protocol U مقاوله نامه نوشتن
protocol U صورت جلسه ازمایش
protocol U پروتکل
protocol U صورت جلسه کنفرانس
protocol U خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocol U استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
protocol U ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocol U سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
communications protocol U پروتکل مخابراتی
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
final protocol U مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
Protocol must be observed. U تشریفات باید رعایت شود
protocol of signature U protocol
additional protocol U مقاوله نامه اضافی یا تکلمه
communication protocol U پروتکل ارتباطی
communications protocol U پروتکل ارتباطات
file transfer protocol U پروتکل انتقال فایل
character oriented protocol U پروتکل با گرایش کاراکتری پروتکل کاراکترگرا
Microcom Networking Protocol U سیستم تشخیص و تصحیح خطا سافت Microcom Inc که در مودم ها و نرم افزار ارتباطی به کار می رود
Apple filing protocol U روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
secure encryption payment protocol U سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
secure hypertext transfer protocol U گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
in chief U مخصوصا
in chief U بویژه
chief U عمده
chief U رئیس
chief U سر
chief U پیشرو
chief U قائد سالار
chief U فرمانده
chief U مهم
chief U افسرفرمانده
the new chief was a nothing U رئیس تازه یک ادم بی وجودی بود
line chief U مکانیسین تعمیرات هواپیما
necker chief U کاشکول نظامی
communication chief U رئیس مخابرات یکان
communication chief U رئیس ارتباطات
commander in chief U فرمانده کل
chief tomn U امیر نشین
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
commander in chief U فرمانده کل
chief negotiator U سرپرست مذاکرات
engineer in chief U سر مهندس
chief suspect U آدم مورد شک اصلی [به گناهی]
the chief justice U قاضی القضات
sinister chief U منحنیابتدایی
section chief U فرمانده رسد فرمانده قبضه
section chief U رئیس قبضه
necker chief U دستمال گردن
thunder chief U نوعی هواپیمای یک موتوره وسوپرسونیک قابل حمل بمب اتمی
line chief U افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
centre chief U مهاجممیانی
chief timekeeper U داورتایمنگهدار
Chief Constable U فرماندهپلیس
chief tomn U حاکم نشین
chief residence U مقرعمده حاکم نشین
chief engineer U مدیر ماشین
chief draughtsman U سرنقشه کش
Chief of Staff U رئیس ستاد
Chief Justices U رئیس دیوان عالی
Chief Justices U قاضی القضات
Chief Justices U قاضی اعظم
Chief Justices U رئیس دادگاه
Chief Justice U رئیس دیوان عالی
Chief Justice U قاضی القضات
Chief Justice U قاضی اعظم
Chief Justice U رئیس دادگاه
commanders-in-chief U فرمانده کل
commander-in-chief U فرمانده کل
chief engineer U سرمهندس
chief of boat U سکانی قایق
chief of police U رئیس شهربانی
chief of state U رئیس دولت
chief of boat U فرمانده قایق
chief programmer U سازمان برنامه نویسی
dexter chief U سرقسمتراست
chief rabbi U خاخام باشی
chief referee U سرداور
chief rabbi U مجتهدیهود
air chief marshal U سپهبد هوایی
the pro tem chief U رئیس موقت
vice chief of staff U جانشین رئیس ستاد
vice chief of staff U دستیاررئیس ستاد
chief programmer team U سرپرست یک تیم برنامه نویسی
chief warrant officer U استوار یکم
chief petty officer U ناو استوار یکم
assistant chief of staff, g U رکن یکم اداره یکم
assistant chief of staff U معاون رئیس ستاد
chief petty officeer U ناو استوار یکم
assistant chief of staff U معاونت
chief petty officer U ناوبان دوم
joint chief of staff U رئیس ستاد مشترک
joint chief of staff U رئیس ستاد ارتش
chief clerk of the court U مدیر دفتر دادگاه
chief army censor U افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
lord chief justice U رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
deaputy chief of staff U رئیس رکن از رده سپاه به بالا
assistant chief of staff, g U معاونت پرسنلی
chief of naval operations U فرمانده عملیات دریایی
assistant chief of staff,g (intelligenc U رکن دوم اداره دوم
deputy chief of naval operation U جانشین فرماندهی نیروی دریایی
the chief mufii in the ottoman empire U شیخ الاسلام
master chief petty officer U استوار یکم
chief financial officer [CFO] U مدیر امور مالی
assistant chief of staff, g (operations U معاونت عملیات
assistant chief of staff, g (operations U رکن سوم اداره سوم
senior chief petty officer U ناوبان یکم
assistant chief of staff,g (intelligenc U معاونت اطلاعات
master chief petty officer U ناو استواریکم
chief executive officer [CEO] [American E] U رئیس هیئت مدیره
assistant chief of staff,g(civil affair U معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
chief executive officer [CEO] [American E] U مدیر عامل [شرکت]
Recent search history Forum search
1What is the meaning of chief exacutif
0question processing transaction protocol
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com